پسرمون ماهانپسرمون ماهان، تا این لحظه: 6 سال و 9 ماه و 27 روز سن داره
مامان ملیحهمامان ملیحه، تا این لحظه: 36 سال و 28 روز سن داره
باباوحیدباباوحید، تا این لحظه: 36 سال و 10 ماه و 24 روز سن داره

دلنوشته های مامان ملیحه

آشوبم

دلم گرفته نازنین پسرم

سلام عزیز دلم این روزا حال مامان بابا اصن خوب نیست مخصوصا مامان عید خوبی شروع نکردیم با مصدومیت مامان جون اغاز شد  و بیمارستان و بعدم تصمیم برای مهد بردن تو برخلاف انتظارم با خود مهد راحت کنار اومدی ولی خیلی مریض میشدی همین مریضی مداوم و دست تنهایی مارو ازپا دراورد اصولا من و بابا وحید عادت نداشتیم به کسی زحمت بدیم سعی میکردیم همه کارامونو خودمون انجام بدیم مهمونی گرفتن دکتر بردن بیرون رفتن واکسن زدن لباس خریدن   و هزار مسایل دیگه که خیلیا راحت ازکسی کمک میگیرن . ما فقط رو کمک و همکاری همدیگه حساب بازمیکردیم اما این مریضی های تو تکرارشد مارو ازپاداورد ازطرفی هنوز استراحت عید رو نکردیم ماه رمضون و...
26 خرداد 1397

تفلد باباوحید

سلام سلام سلام تولد تولد تولدت مبارک :-* جونم برات بگه امسال 16 خرداد بابا 31 ساله میشه . ازطرفی شبهای قدر متقارن با تولد بابا میشد منم تصمیم گرفتم چند شب زودترتولد بگیرم خاله فهیمه اینا رو هم پاگشا کردم. باوجود شما هم شیرین بود تولد هم پردردسر:دی اول ازهمه فک کردم چی بگیرم بابا خوشحال شه شاید بهم بخندی ولی یک دلرخریدم اخه بابا چندوقت توفکرش بود ولی رفتم تنهایی خریدم از طرف شما فسقلم براش جعبه ابزارخریدم شکسته بود جعبش قبلش هم براش سینماخانواده خریدیما حالا خاستیم خیلی خوشحالش کنیم:)))))))))) اما مهمترازاون یک کیک کامپیوتری مخصوص سفارش دادم خونه همسایه قایمش کردم:دی همون شب خاله فهیمه و عمومرتضی هم مهمون مابودن پاگشای...
16 خرداد 1397

اولین ها

پسرم میخام ازلحظه های قشنگ اولین ها برات بگم اولین خنده های بلندت چهارماهگی بود:) اولین بار که غذا خوردی به طور جدی و میتونستی انگشتاتو راحت بخوری پنج ماهگی بود اولین بار که نشستی خیلی یهویی و دورازانتظار شش ماهگی بود البته همراه با نیم غلت فیلم نشستن اولین بار که فول غلت میزدی و میچرخیدی به قول بابا هفت ماهگی بود یکمم میخزیدی:) اولین بار گربه ای رفتی تند وتیز هشت ماهگی بود فیلم اولین گربه ای رفتن البته تو هشت ماهگی دوبل بودی لبه یه جارو هم میتونسی بگیری وایسی اولین بار که دندون درآوردی نه ماهگیییییییییییییییییییییییییییییی بود:) تو نه ماهگی کنار یه لبه میتونستی چندقدم برداری:) نه ماهگ...
13 خرداد 1397

اولین دست زدن درست حسابی

وای وای چقد منتظر این لحظه بودم اخه من عاشق دست زدن بچه هام شب تولد امام حسن رفتیم باهم مولدی اولین بار بود میبردمت مولودی باباخونه دوستش افطاردعوت بود من و تو هم با هم رفتیم مولودی خونه همسایه مامان جون تو کلی کیف کردی همونجاهم دست زدنت درست شد :)) نگاه هم ازمولودی خون برنمیداشتی:)) خیلی اون لحظه قشنگ بود میخاستم بخورمتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت :)) تقریبا چندروز مونده به پایان یازده ماهگی این حرکت رو یادگرفتی ازکارهای دیگه که تواین ماه زیاد میکردی نپتون کشیدن بود به تقلید ازمامان و اینکه گوشیو میبردی کنارگوشت به جای الو میگفتی اًاًاًًًا اَاَ خیلی شیرین شدی مشاله هزارمشاله
10 خرداد 1397
1